به گزارش مدل کودک، به علت تصمیم گیری و سیاستگذاری های بیشتر انسان محور در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی به نظر می آید هوش مصنوعی دیرتر وارد این عرصه شود، اما توسعه سریع این فناوری نوین نشان داده است حوزه سیاست خارجی کشورها هم بیشتر از همیشه درگیر تصمیم سازی های متکی بر هوش مصنوعی خواهد بود.
با پیشرفت سریع فرافناوری هوش مصنوعی در جهان شاهد آن هستیم که این مورد به یکی از ابعاد مهم قدرت تبدیل می شود. صاحب نظران و کارشناسان روابط بین الملل و میدان دیپلماسی بر همین عقیده اند که هوش مصنوعی از عوامل شکل دهنده روابط جدید ملل و نظم نوین جهانی است. کارکردهای عمده این فناوری در تصمیم گیری و عرضه پیشنهادات متنوع مبتنی بر کلان داده ها، بر هیچ کس پوشیده نیست، اما نباید فراموش شود که در کنار مزیت های قابل اعتنای آن؛ بخشایش و چشم پوشی از خطاهای احتمالی هوش مصنوعی نتایج غیرقابل جبرانی به دنبال دارد.
از موضوعات حائز اهمیت در مبحث دیپلماسی عمومی؛ «عدم اطمینان در نتایج و نتایج تصمیم گیری و امور عملیاتی» توسط متخصصان است که این موضوع یعنی خطای احتمالی و عدم قطعیت در راهکارهای برخاسته از هوش مصنوعی همچنان می تواند وجود داشته باشد و یا حتی تشدید شود. برخی کارشناسان؛ مدلهای هوش مصنوعی مولد را بعنوان فرصتی برای اطلاع رسانی در دیپلماسی و پشتیبانی از کمپین های ارتباطی دیپلمات ها اعلام می کنند و در مقابل بعضی دیگر استدلال کرده اند که هوش مصنوعی مولد، ذاتاً غیرقابل اعتماد است چونکه احتمالات و عدم قطعیت ها را به آسانی مدیریت می کند و ارزش صدق عبارات و گفته ها را در نظر نمی گیرد. این نوشتار تلاش دارد چگونگی عرضه پاسخ های احتمالی توسط هوش مصنوعی که اساسا با خطای احتمالی روبه رو است و رویه های متخصصان دیپلماسی عمومی برای مدیریت مؤثر پیچیدگی ها از راه مذاکره و رفع عدم قطعیت توسط آنها را مقایسه کند.
دیپلمات های عمومی اغلب باید در قالب محیط های پیچیده، چندوجهی و همیشه درحال تحول تصمیم گیری کنند. بررسی و درک پیچیدگی ها و عدم قطعیت ها از مأموریت های کلیدی یک دیپلمات بحساب می آید. یکی از صاحب نظران می گوید: “عدم قطعیت در قلب دیپلماسی عمومی نهفته است”. در واقع عدم قطعیت ذاتاً در کل فرآیند دیپلماسی عمومی یعنی جمع آوری، پردازش و عرضه اطلاعات پنهان است. بعنوان مثال در سال ۲۰۰۳، یک ائتلاف به رهبری ایالات متحده وارد جنگ با عراق شد. بیشتر منطق تهاجم از این ادعا سرچشمه گرفت که عراق برنامه تسلیحات کشتار جمعی دارد ازاین رو تهدیدی برای ایالات متحده و متحدانش است. اطلاعات انتشار یافته توسط هر دو دولت آمریکا و بریتانیا در سال ۲۰۰۲ شامل چنین ادعاهایی بود، اما تحقیقات بعدی هیچ سلاح و تلاشی برای شروع مجدد برنامه هسته ای نیافت. این امر سبب شد که محققانِ حوزه مطالعاتی عدم اطمینان استدلال کنند که «حذف عبارات قابل توجهِ عدم قطعیت از هر دو سند آمریکایی و بریتانیایی تاثیر شگرفی بر نظرات مردم و دولت ها داشت و حداقل در بریتانیا حذف عدم قطعیت ها برای هموارکردن راه جنگ، مهم و کلیدی تلقی می شد».
فناوری های جدید اغلب به مدیریت پیچیدگی های ارتباطات در دیپلماسی عمومی، هم هنگام جمع آوری و هم در اشتراک گذاری اطلاعات کمک کرده اند که البته در عین این که سرعت فعالیتهای دیپلماسی عمومی را بالا بردند اما سبب غیرقابل پیشبینی تر بودن محیط هم شده اند. هوش مصنوعی مولد یکی از آخرین پیشرفت های فناوری است که هم هیجان و هم نگرانی هایی در مورد کاربردهای آن در دیپلماسی عمومی وجود دارد. اندرو مور یکی از مدیران سابق گوگل بیان می کند که «هوش مصنوعی می تواند دیپلماسی را متحول و در آن انقلاب ایجاد نماید، دیپلماسی بعنوان یکی از قدیمی ترین حرفه های جهان، نمی تواند در مقابل موج نوآوری مقاومت کند. حتی اگر دیپلماسی یک هنر باقی بماند، در آینده به صورت فزاینده ای بر علم سخت تکیه خواهد کرد». مور هوش مصنوعی را میانجی بهتر، سریع تر و مطمئن تر از دیپلمات انسانی می داند و پیشبینی می کند که می تواند ابتدا بعنوان ابزاری برای بهبود کار دیپلمات ها استفاده و در نهایت به یک عامل مستقل در تعاملات بین المللی تبدیل گردد.
بعضی دیگر در مورد امکانات هوش مصنوعی مولد برای دیپلماسی عمومی در دو حوزه کلیدی نگاه عملگراتری دارند. نخستین امکان و مزیت در ارتباط با جمع آوری و گزارش دهی اطلاعات است یعنی استفاده از هوش مصنوعی مولد برای جمع آوری و نوشتن اطلاعات در زمینه ای که دیپلمات ها در آن کار می کنند (مثلاً در رابطه با یک شخص، یک گروه، یک سازمان یا مؤسسه مورد علاقه). بعنوان مثال، الکساندر هانت، مسئول روابط عمومی سفارت ایالات متحده در گینه، در جلسه کمیسیون مشورتی ایالات متحده در زمینه دیپلماسی عمومی، پیشنهاد کرد که ChatGPT می تواند بعنوان پیام واره (prompt) برای سخنرانی ها و ایجاد حافظه سازمانی مورد استفاده قرار گیرد و همینطور می تواند به ایجاد تفهیم نامه ای (brief) در موضوعات محلی کمک نماید. دومین مزیت در ارتباط با ارتباطات خارجی یعنی استفاده از هوش مصنوعی مولد برای نوشتن بیانیه های مطبوعاتی، پست های شبکه های اجتماعی و تصاویر است.
در امتداد اشتیاق گسترده ای که در مورد بعضی از نگاههای ابزاری وجود دارد که در آن هوش مصنوعی مولد امکان دارد از عملکرد دیپلماسی عمومی حمایت کند، یکی از صاحب نظران اخطار می دهد که ابزارهای هوش مصنوعی اغلب می توانند اطلاعات گمراه کننده، نادرست یا بدون زمینه را عرضه کنند که امکان دارد عقاید، باورها و اقدامات کاربران خویش را برپایه همین نادرستی ها شکل دهد و هم انتشار اطلاعات نادرست می تواند به نوبه خود از اعتماد به نهادهایی مانند دیپلماسی کم کند. جسیکا برانت مدیر سیاست گذاری در مؤسسه بروکینگز، خطرات در رابطه با هوش مصنوعی مولد را در انتشار اخبار جعلی یا اظهار نظرهای خودکار که به علت توانایی شخصی سازی محتوا متقاعدکننده تر می شوند، برجسته کرده است.
ناظران بیشتر از نگرانی در تاثیر نهادینه شدن هوش مصنوعی در شیوه های دیپلماتیک، نگران نقصهای احتمالی ناشی از استفاده از آن توسط مخاطبان و بازیگران بدخواه باشند.
درحالی که توجه زیادی به عدم دقت هوش مصنوعی مولد شده است، عده ای استدلال می کنند که خطر مهم تر در مورد روش هایی است که سیستم های هوش مصنوعی مولد منجر به شکلی «صافی شناختی» می شوند که در آن همه ادعاها به همان اندازه قطعی هستند. آنها معرفت شناسی سیستم های هوش مصنوعی مولد را با رویه دیپلماسی عمومی مقایسه و استدلال می کنند که هوش مصنوعی و دیپلماسی عمومی دو روش متضاد و آشتی ناپذیر برای برخورد با عدم قطعیت را نشان می دهند. در ادامه، پیش از بررسی نحوه مدیریت عدم قطعیت در رویکرد دیپلماسی عمومی، اشاره می شود که عدم قطعیت چیست و چگونه در سیستم های هوش مصنوعی مدیریت می شود.
عدم قطعیت در توسعه و استقرار سیستم های هوش مصنوعی، همانند سایر زمینه های توسعه علمی و فناوری همیشه وجود دارد اما با این که منابع مختلف عدم قطعیت در سیستم های هوش مصنوعی وجود دارد، جذابیت و قدرت چنین سیستم هایی بر مبنای قطعیت ظاهری آنها بنا شده است به عبارتی دیگر برنامه های کاربردی هوش مصنوعی برای اجتناب از عدم اطمینان ساخته شده اند تا جایگاه «مفیدبودن» آنها برای کاربران برقرار بماند.
سیستم های هوش مصنوعی مولد به سه روش کلیدی؛ عدم قطعیت را برطرف می کنند و مدعی پاسخ های مطمئن و دست اول هستند. اول، آنها پاسخ واحدی را عرضه می دهند که در واقع از چندین پاسخ ممکن ترکیب شده است، و تعداد زیادی از احتمالات به یک خروجی کاسته می شود. این فرآیند تراکم و کاهش به یک پاسخ از میان پاسخ های مختلف در واقع به سیستم های تصمیم گیری الگوریتمی اجازه می دهد هم شک را در محاسبات حفظ کنند و در عین حال تصمیم را مبتنی بر شک قرار دهند. دوم، برنامه های مدل زبانی بزرگ (LLM) مانند ChatGPT نمی توانند منابعی برای ادعاهای خود بدهند و گاهی اوقات منابع غیرواقعی معرفی می کنند. مَراجع را میتوان از ChatGPT درخواست نمود ولی باید آگاه بود که برای عرضه منابع تخیلی شناخته شده است. درحالی که Bing عموماً نقل قول عرضه می کند و می تواند منابعی عرضه نماید که به صورت دقیق در پاسخ خلاصه نشده اند. سوم و در نهایت این که، لحن و شکل سیستم های هوش مصنوعی مولد؛ ظاهری از اطمینان ماشین را نشان داده است. برای نمونه ChatGPT، ادعاها و استدلال ها را با یقین و اطمینانی راسخ انتقال می دهد و این حقیقت را رد می کند که در حال حاضر صرفا با پیشبینی محتمل ترین کلمه یا عبارت بعدی با عنایت به متن درخواست پاسخ می دهد، درحالی که نتایج آن توسط برخی از مفسران بعنوان “دروغ و یاوه ای سلیس” توصیف شده است. باید توجه داشت که مدلهای زبانی بزرگ به دنبال نظم های آماری هستند تا پیشبینی کنند چه کلماتی باید در هر جمله داده شده بعدی بیایند؛ در این رویکرد نتیجه معتبر است چونکه سبک متن های بی شمار را تقلید می کند اما حقیقت اینست که پاسخ های عرضه شده یقینی و قطعی نیستند.
تردید و عدم قطعیت امری عجین و شایع در بین دیپلمات ها و دست اندرکاران دیپلماسی عمومی است. در زمان بحران در روابط بین الملل، عدم قطعیت زمینه ای؛ کانون اصلی بحث دیپلماتیک است برای نمونه بعد از جنگ در عراق یا در طول همه گیری بیماری کووید ۱۹. مدیریت عدم قطعیت در دیپلماسی عمومی یک فرآیند پیچیده و ظریف است چونکه دیپلماسی عمومی شامل شکل دهی و تأثیرگذاری بر ادراکات، نظرات و نگرش های عمومی در یک محیط دائماً درحال تحول است. دست اندرکاران دیپلماسی عمومی از راه قابل اعتماد بودن، پیشبرد تعامل گفت وگومحور و با انجام مذاکره، که یکی از فعالیتهای اصلی دیپلماسی است عدم اطمینان را مدیریت می کنند.
یک بازیگر دیپلماسی عمومی برای حفظ اقتدار در محیط های متغیر باید قابل اعتماد باشد. صاحب نظری اعتقاد دارد «هرچقدر هم که یک سخنرانی منطقی یا احساسی باشد، مخاطب اگر به سخنور اعتماد نداشته باشد گوش نمی دهد». اعتماد اساساً از اعتبار مثبت بازیگران دیپلماسی عمومی ایجاد می شود. از آنجاییکه «اعتبار» به ادراک مربوط می شود، «در یک منبع» (یعنی بازیگران دیپلماسی عمومی) قرار نمی گیرد، بلکه «توسط مخاطبان به منبعی اعطا می شود». عدم اعتماد به یک بازیگر دیپلماسی عمومی، فضای ارتباطی را بیشتر از پیش نامطمئن و بی ثبات می کند.
عدم قطعیت در دیپلماسی عمومی می تواند از عوامل گوناگونی نشأت بگیرد، همچون پویایی های پیچیده در فرآیند ارتباط، که در آن باورهای فرهنگی، تمایلات، ارزش ها و احساسات ضروری اند. پس از وقایع بسیار در جهان مشخص شد که برای دیپلمات های عمومی کافی نیست که اطلاعات را برای عموم مردم خارج از کشور پخش کنند؛ پیام و فرستنده هم باید قابل اعتماد تلقی شوند تا ارتباط مؤثر باشد. دیپلماسی عمومی بعنوان یک فعالیت دیپلماتیک با هدف ایجاد «اعتماد و اعتبار» مجدد مفهوم سازی شد تا بتوان شیوه های دیپلماسی عمومی را از تبلیغات (propaganda) متمایز کرد. مدیریت عدم قطعیت و پذیرش نسبت به سایر نگاه ها و تفسیرهای حقایق و حقیقت برای توسعه چنین اعتمادی ضروریست.
ویژگی مهم بعدی که از دیپلمات های عمومی در رویارویی با عدم قطعیت حمایت می کند، پذیرش گفتگو و مذاکره و تفسیرهای مختلف از حقیقت است. شکل های گفت وگومحور ارتباطات و در واقع تعامل گفت وگومحور؛ سازمان ها و ذی نفعان را قادر می سازد با یکدیگر تعامل داشته باشند و با تاکید بر همین ارتباطات و تعاملات درک، حسن نیت و دیدگاه مشترکی از حقیقت را تقویت نمایند. گوش دادن عنصری حیاتی در ارتباطات مبتنی بر گفتگو و عاملی کلیدی در ایجاد اعتبار است، چونکه از تفسیر عناصر «وابسته به موقعیت» و «فرهنگ محور» پشتیبانی می کند که همین مساله سبب اعتماد مخاطب می شود.
یکی از کارشناسان این حوزه استدلال می کند که “دیپلماسی عمومی یک تکنیک مدیریت بحران است” و خیلی از کارهای انجام شده توسط دیپلمات های عمومی به پرورش و تقویت شرایطی بازمی گردد که کمک می کنند از شکل گیری بحران یا تشدید آن جلوگیری شود و چنین دستاوردی اغلب از راه مذاکره حاصل می شود.
نکته حائز اهمیت دیگر اینست که مدیریت تردید و عدم اطمینان در قالب دیپلماسی عمومی به منظور هموارکردن اختلاف نظر نیست، بلکه با گوش دادن به نظرات متفاوت، درک منشأ اختلافات و بررسی پیچیدگی های خواسته های مخالف؛ به صورت مستقیم با اختلاف نظر مواجه می شود و به آن می پردازد. اختلاف نظر را نمی توان با قطعیت پیش بینی نمود ضمن این که پیشبینی آن نمی تواند مفیدترین نتیجه برای همه طرف ها باشد. مذاکره کنندگان به دنبال آن نیستند نتایج قابل قبول را تخمین بزنند، چونکه نتایج دور و غیرقابل شناخت هستند. آنها در عوض بر فرآیند مذاکره و آن چه می خواهند این فرایند به آن برسد مانند تبادل اطلاعات در مورد نگرانی های اصلی هر دو طرف، رویه های تصمیم گیری، یا موارد مشابه تمرکز می کنند. تحلیل درون نگر در مورد فرآیند تولید یک نتیجه یا پیامد، موضوعی ذاتاً انسانی است. بنابراین، مذاکره اساساً یک فعالیت انسانی باقی می ماند چونکه شامل ایجاد «ارزش های مشترک» در فرآیند مدیریت عدم اطمینان است و هم اکنون هوش مصنوعی برای ایفای چنین نقشی به نظر ضعیف است.
این مبحث که نهادینه شدن هوش مصنوعی مولد در دیپلماسی عمومی توجه بسیاری را هم از جانب دست اندرکاران این حوزه و هم از جانب محققان به یک اندازه به خود جلب نماید غیرقابل اجتناب است. فراتر از هیاهو و هیجانی که اکثرا با معرفی تکنولوژی جدید همراه می باشد، در این مورد شاهد معرفی فناوری ای هستیم که می تواند ناسازگاری های معرفتی و شناختی غیرقابل پیشبینی ایجاد نماید.
مبحث مطرح شده نشان داده است که مدیریت تردید و عدم اطمینان از راه تاکید و برجسته سازی اختلاف نظرها به جای رفع و هموارسازی آنها برای عملکرد دیپلماسی عمومی ضروری می باشد. مذاکره بعنوان یک رویه کلیدی دیپلماتیک، به آشکارسازی، متمایزکردن، بررسی و حفظ آن چه قابل کنترل نیست، نیاز دارد. در مقابل، سیستم های هوش مصنوعی مولد مانند ChatGPT با هموارسازی تردیدها و عدم قطعیت هایی که امکان دارد ناشی از اختلاف نظرها، احتمالات و ناپایداری ها باشد، صرفا اعتبار را شبیه سازی می کنند تا پاسخی منحصربه فرد ارائه نمایند که به صورت مصنوعی محبوب ترین ادعاها را با هم ترکیب می کند و آنها را بگونه ای نشان داده است که گویی پاسخی قطعی و غیرقابل خدشه است.
در حالی که هوش مصنوعی می تواند در عرضه اطلاعات عملی به شهروندان در مورد خدمات کنسولی یا خودکارکردن بعضی از جنبه های فرآیند روادید از دیپلماسی پشتیبانی کند، دیپلمات ها باید در استفاده از هوش مصنوعی برای دستیابی به یک نتیجه استراتژیک در محیطی پیچیده محتاط باشند. بعنوان مثال، ابزارهای هوش مصنوعی امکان دارد بتوانند لیستی از تصمیم گیرندگان کلیدی را برای هدف قراردادن در یک تلاش دیپلماسی عمومی برای بستن یک معامله تجاری بین دو کشور عرضه کنند اما امکان دارد نتوانند به صورت کامل دارایی های موجود در دسترس دیپلمات ها، همچون اعضای جامعه دیاسپوریک در کشور که امکان دارد با تصمیم گیرندگان کلیدی ارتباطات مهمی برقرار کنند، در اختیار داشته باشد و همین عدم توانمندی سبب از دست رفتن موقعیت های مناسب شود.
برای نیل به نتایج برتر هم از راه فن و هنر دیپلمات ها و هم با کمک هوش مصنوعی احتیاج به سواد هوش مصنوعی در بین دست اندرکاران دیپلماسی عمومی عمیقاً احساس می شود. سواد هوش مصنوعی بعنوان مجموعه ای از شایستگی ها است که افراد را قادر می سازد تا فناوری های هوش مصنوعی را به صورت انتقادی ارزیابی کنند. بطور دقیق تر، دست اندرکاران دیپلماسی عمومی به توانایی و شایستگی هایی در تفسیر انتقادی داده ها مثلا درک اینکه «داده ها را نمی توان همان گونه که به نظر می رسند پذیرفت» یا توانایی «تشخیص و توصیف نحوه استدلال و تصمیم گیری کامپیوتر ها» نیاز دارند، این توانایی ها به متخصصان دیپلماسی عمومی این امکان را می دهد تا درک کنند که هوش مصنوعی چگونه با عدم قطعیت برخورد می کند و چگونه ادعاهای ناشی از آنها امکان دارد متعاقباً تفسیر و برداشت شود.
برخلاف سیستم های هوش مصنوعی مولد، دیپلمات ها ساده سازی تجملاتی و نمایشی ندارند؛ سرنوشت ملت ها می تواند بسته به ترکیب یک حقیقت ساده و روش هایی که در آن تردیدها آشکار می شوند، مدیریت و توسط دست اندرکاران دیپلماسی عمومی مورد پردازش قرار بگیرند، این در شرایطی است که هوش مصنوعی به پیچیدگی های دیپلماتیک ساده انگارانه پاسخ می دهد.
یکی از نقش های مهم هوش مصنوعی اینست که می تواند یکی از عوامل شکل دهنده به محیط دیپلماسی باشد و تغییرات بنیادین در نظام بین الملل ایجاد نماید اما تاکید بر ابزار بودن این فناوری است تا این که خود یکی از عوامل تغییر باشد. در امتداد چالش ها و حقایق موجود؛ دستگاه دیپلماسی کشور باید برنامه ریزی و آموزش های تخصصی برای سطوح مختلف کارشناسان و دیپلمات ها در نظر بگیرد تا هم توانمندی نحوه ی استفاده از این ابزار و فناوری را کسب کنند و هم صرفا برپایه داده های عرضه شده از هوش مصنوعی تصمیم گیری نکنند و قادر به انتقاد و تفکیک درست از نادرست اطلاعات باشند.