مدل كودك: «در دیپلماسی فرهنگی به همان میزان كه باید برای حضور در دیگر كشورها فكر كرد لازم است برای حضور هنرمندان دیگر كشورها در ایران هم برنامه ریزی داشت. حضور فرهیختگان و هنرمندان شاخص بین المللی می تواند به ارائه تصویر صحیح از ایران كمك نماید. این همه سبب می شود تا زمینه برای فعالیت مسئولان سیاست خارجی كشور در عرصه دیپلماسی مناسب تر باشد و به اصطلاح آنها با مُشت پُر وارد عرصه شوند.»
سید محمد طباطبائی ـ كارشناس حوزه فرهنگ و رسانه ـ به بهانه برگزاری كنسرت یوگنی گرینكو در ایران، یادداشتی را با عنوان «كاش آقای ظریف می گفت…» نوشته كه در ایسنا منتشر می شود.
در متن این یادداشت آمده است:
«بهانه نوشتن این یادداشت بااینكه برگزاری كنسرت «یوگنی گرینكو»؛ موزیسین روس در تهران در سه نوبت در تالار وزارت كشور است اما دغدغه سوژه از سال ها پیش در ذهن و گفتار نگارنده حضور داشته و آشكار بوده است.
دیپلماسی فرهنگی موضوعی است كه حضور گرینكو در ایران نه تنها بار دیگر آنرا در ذهن هر دغدغه مند اهل فرهنگ و هنر احیا می كند كه حتی سبب خرسندی و امیدواری می شود. چه اینكه درست در روزهایی كه همه جا سخن از جنگ و تحریم و تهدید ایران است یك نوازنده شناخته شده بین المللی در تهران حضور پیدا كرده و به اجرای كنسرت می پردازد و با استقبال مواجه می شود.
درست در زمانی كه دیگرانی اهتمام دارند تا با یك پروژه رسانه ای ایران را برای مردم دیگر كشورها نا امن معرفی كنند و از طرف دیگر مردم ایران را در هراس از جنگ قرار دهند كنسرتی چنین در تهران اجرا می شود. بدین جهت است كه اهمیت این كنسرت را سوای از وجه هنری اش كه قابل توجه است بیشتر باید در تاثیرات روحی و روانی آن بر جامعه ایرانی و نیز عرصه بین المللی دنبال كرد.
كافی است دقت نماییم كه سه نوبت اجرای كنسرت این پیانیست شناخته شده در ایام پنجشنبه و جمعه (۲۷ و ۲۸ تیرماه) همزمان بود با ادعای ترامپ در خصوص انهدام یك پهپاد ایرانی در خلیج فارس، بیانیه وزارت خارجه آمریكا مقابل ایران به خاطر توقیف یك شناور حامل نفت قاچاق و خبرهایی دیگر از این دست.
دیپلماسی فرهنگی یكی از شاخه های دیپلماسی در عرصه سیاست خارجی است كه بااینكه تاریخچه ای طولانی دارد اما از چند دهه قبل بطور جدی مورد توجه قرار گرفته است. مثال بارز آن توجه و تمركز ایالات متحده آمریكا بر روی دیپلماسی فرهنگی در دوران جنگ سرد است كه دستاوردهای قابل اعتنایی را برای سیاست خارجی این كشور خصوصاً در اروپا به همراه داشت.
دیپلماسی فرهنگی به تعریف ساده اش استفاده از ابزارهای فرهنگی و هنری در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی یك كشور است؛ یك كانال دو طرفه كه محتوای آنرا فرهنگ و هنر تامین می كند نه مذاكرات سیاسی. بر این اساس دیپلماسی فرهنگی می تواند عرصه ظهور همه ظرفیت ها و قابلیت های فرهنگی و هنری یك كشور در حوزه هایی از قبیل سینما، موسیقی، ادبیات، تئاتر، هنرهای تجسمی، هنرهای سنتی و سایر زیرشاخه های فرهنگ و هنر شود. نكته مهم در این مساله تاثیرگذاری بیشتر و بهتر این نوع از دیپلماسی است كه برای این تاثیرگذاریِ بیشتر، دلیلهای مختلفی همچون مقاومت كمتر در مقابل دیپلماسی فرهنگی در جوامع و كشورهای مقصد، عاری بودن از لحن آمرانه در كنار جذابیت بیشتر و «نامحسوس بودن» اِعمال آن، ایفای نقش مؤثرتر توسط بازیگران غیررسمی و بهره گیری از روش های خلاقانه تر، انعطاف پذیرتر و حتی فرصت طلبانه تر از دیپلماسی كلاسیك و سنتی مطرح می شود.
در دیپلماسی فرهنگی قرار جلسه و مذاكره ای با یك سوژه و هدف مشخص در امتداد فعالیت های سیاست خارجی كشورها گذاشته نمی گردد بلكه كشورها تلاش می كنند در یك پروسه مشخص اما غیرملموس به كمك ابزارهای فرهنگ و هنر نسبت به معرفی و ارائه تصویر مناسب از كشور خود اقدام نمایند تا این دستاورد مهم در خدمت سیاست خارجی قرار گیرد. علاوه بر این دستاوردهای اقتصادی دیپلماسی فرهنگی را نیز نباید فراموش كرد. نمونه بارز این مساله سینمای هالیوود است كه توانسته با هدفی مشخص تصویری قدرتمند و پیشرفته و مجهز به فناوری روز و نیز كشوری آزاد را از آمریكا ارائه كند و علاوه بر آن دستاوردهای اقتصادی قابل توجهی برای آمریكا به همراه داشته باشد. همین طور در عرصه دیپلماسی فرهنگی می توان رویداد محور برنامه ریزی كرد؛ نمایشگاه كتاب فرانكفورت، نمایشگاه كتاب بلونیا با سوژه تخصصی كتاب كودك و نوجوان، جشنواره های سینمایی معتبر همچون كن، برلین، ونیز و… و حراج كریستی دوبی مثال هایی از فعالیت در این مقوله است. در نمونه های ذكر شده بااینكه بیشترین منفعت آن عاید كشور میزبان می شود اما كشورهای شركت كننده می توانند با حضور هدفمند در هر كدام از رویدادها هدف مورد نظر خودرا پیگیری كنند.
مساله قابل تامل اما اینجاست كه در سیاست خارجی كشورمان دیپلماسی فرهنگی از طرف دستگاه دیپلماسی مورد كمترین توجه بوده است. این بی توجهی با وجود ظرفیت ها و قابلیت های فرهنگی و هنری ایران در حوزه های سینما، موسیقی، هنرهای تجسمی و دیگر رشته هاست. شاید در پاسخ به این مساله به تعداد قابل توجهی از برنامه های گوناگون فرهنگی كه از طرف ایران در دیگر كشورها برگزار شده اشاره شود اما پاسخ به این پاسخ این است كه باید به تاثیرگذاری برنامه ها توجه كرد. در بخش قابلیت های دیپلماسی فرهنگی به بازیگران غیررسمی و نامحسوس بودن آن اشاره شد اما آیا اینكه یك دستگاه رسمی از ایران برنامه هایی را در كشورهای دیگر تعریف و برگزار می نماید واجد این دو صفت است؟ بر این اساس است كه می توان سوال كرد برنامه های فرهنگی و هنری برگزار شده توسط دستگاه های رسمی در دیگر كشورها تا چه میزان توانسته در ارائه تصویر صحیح و مناسب از ایران در ذهن مردم دیگر كشورها موفق باشد؟ در این راستا باید توجه داشت فعالیت در عرصه دیپلماسی فرهنگی به هر میزان كه توسط افراد و نهادهای غیررسمی (بازیگران غیر رسمی) برنامه ریزی و اجرا شود به همان میزان با درصد موفقیت بیشتر همراه خواهد بود. مصداق بارز آن در همین ماه های اخیر حضور مستقل و غیردولتی یك روزنامه نگار در اجلاس اتحادیه روزنامه نگاران جهان است كه سخنرانی او درباره تهدید مطبوعات و نشر ایران در اثر سیاست های رئیس جمهور آمریكا با بازتاب قابل توجهی همراه بود. از طرف دیگر همانطور كه ذكر شد دیپلماسی فرهنگی یك كانال دو طرفه است نه یك طرفه.»
سید محمد طباطبائی در ادامه یادداشت خود با تاكید بر اینكه در دیپلماسی فرهنگی به همان میزان كه باید برای حضور در دیگر كشورها فكر كرد لازم است برای حضور هنرمندان دیگر كشورها در ایران هم برنامه ریزی داشت، چنین آورده است:
«حضور فرهیختگان و هنرمندان شاخص بین المللی می تواند به ارائه تصویر صحیح از ایران كمك نماید. این همه سبب می شود تا زمینه برای فعالیت مسئولان سیاست خارجی كشور در عرصه دیپلماسی مناسب تر باشد و به اصطلاح آنها با مُشت پُر وارد عرصه شوند؛ برای مثال می توانیم به بهانه یادداشت (برگزاری كنسرت یوگنی گرینكو در تهران) بازگردیم؛ درست همزمان با اجرای این كنسرت وزیر امور خارجه ایران در جمع خبرنگاران خارجی در سازمان ملل مُدام به سوالات آنها از جنگ احتمالی و ناامنی ایران پاسخ می داد حال آنكه شاید بهتر بود آقای ظریف در یكی از پاسخ ها می گفتند همین حالا كه شما از من درباره جنگ می پرسید در ایران یك موزیسین شناخته شده بین المللی در حال اجرای برنامه است، ما به جنگ نمی اندیشیم ما به زندگی می اندیشیم.
سخن آخر اینكه دیپلماسی فرهنگی در زمانی كه همه راه های دیپلماسی بسته شده است مسیری تازه پیش روی ما باز می كند و فعالان عرصه سیاست خارجی بهتر از نگارنده این یادداشت بر این مهم واقف هستند.»
منبع: مدل كودك